-الان که دارم اینو مینویسم نشستم ایستگاه اتوبوس جلوی دانشگاه و منتظرم که بابا خان بیاد دنبالم=-= خواستم زنگ بزنم بگم نیا خودم میام، منتها دو ساعته گوشیش اشغاله:| دفتر ریاست جمهوریم انقدر اشغال نیست:| بعد الان این شکلی که فقط کم مونده از این خارا بیاد رد بشه از تو خیابون... به شدت هم سرده
-امروز صبح ساعت ۸تا۹:۳۰کلاس داشتم بعد تو برنامه کلاس ننوشته بود برای برنامه نویسیمون دوساعت دنبال سرگروه فیزیک دوییدیم که بفهمیم کجاست کلاس و بعدشم با دوستم پیاده رفتیم اون سر شهر که کتاب بخریم بعدم پیاده رفتم خونه دیگه رسیدم ساعت ۱۲ بودش از دو تا الان هم دانشگاه بودم، الان قشنگ یک عدد بلوبری لهیده هستم که دوساعت کامپیوتر رو تمام زورشو زد که خواب از کلش بپره و بفهمه چی داره میگه استاد، دوساعت بعدش دو فصل فیزیک و یکم ازمایشگاه خوندم که حداقل دستم بیاد چی قراره بخونم بعدشم دوساعت ازمایشگاه داشتم، ازمایشگاهم خوب بود@-@ مثل بچهها با دستگاهها ور میرفتم، کار عملی دوست دارم...
-به زور یه ماگ اسپرسو و اینکه مجبور شدم بخاطر اینکه پاوربانکمو جا گذاشتم یه مسیر زیادیو بدوام تا خونه بعد دیگه خواب از سرم پرید الان بیدارم...
-هیچی گیتار تمرین نکردم این هفته:| هیچی هیچی:| باید الان زنگ بزنم اموزشگاه بگم حداقل کلاسمو کنسل کنه این هفته و تایمم عوض کنم تا ببینم چه گلی باید بگیرم کلم
-دوست داشتم ازمایشگاهمو با اون دختره بیفتم=-= ولی نیفتادم=-= یه پسر هست خیلی خر خونههههه یعنی خیلی خیلی خیلی خرررر خونننننن بعد هرچی استاد میگفت این چهارتا بیشترشم میگفت...
-دلم میخواد بمیرم:"| هرچی فکر میکنم اینکه حدود ۴۰۰صفحه رو باید امتحان بدم اصلا تو مغزم نمیگنجه
-استاد زبانمون یه احمق واقعی بود:| حتی نمیدونست چجوری باید جمله درست بنویسه=-= بازم سردرد سر کلاسای زبان....
-نمیدونم چرا راحت ترین کفش دنیام بگیرم همیشه پامو اذیت میکنه ولی لامصب کفشای خواهرم همیشه خیلی خیلی خیلی راحته
-هرکسی به خرگوشام حرف میزنه یه جون از جونام کم میشه